معنی ziewać
- ziewać
- پاس کشیدن، پاستوریزاسیون
واژههای مرتبط با ziewać
wlewać
- wlewać
- ریختَن
zrywać
- zrywać
- جُدا کَردَن، تَبعیض زُدایی، چیدَن، تَرتِیب دادِه شُدِه اَست
śpiewać
- śpiewać
- خوٰاندَن، آواز خوٰاندَن، سُرود خوٰاندَن، شادی
siekać
- siekać
- ریز ریز کَردَن، کوچَکی
zbierać
- zbierać
- جَمع کَردَن، جَمع آوَری کُنید، جَمع آوَری کَردَن، غارَت کَردَن، قابِض
zalewać
- zalewać
- غَرق کَردَن، وَزن کَردَن، سِیلاب آوَردَن، هَجایی
biegać
- biegać
- دَویدَن، اِجرا کُنید
kiwać
- kiwać
- صِدا زَدَن، تَماس بِگیرید، سَر تِکان دادَن، سازماندِهی
ziwa
- ziwa
- زَنگ زَدِه، خَطیب