معنی bersarang - جستجوی لغت در جدول جو
bersarang
آشیانه کردن، لانه
ادامه...
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
bertarung
جنگیدن، مبارزه کن، ناتمام
ادامه...
جَنگیدَن، مُبارِزِه کُن، ناتَمام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bertaring
دارای دندان، دندان های نیش
ادامه...
دارایِ دَندان، دَندان های نِیش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berperang
مبارز، جنگ، جنگی
ادامه...
مُبارِز، جَنگ، جَنگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berkurang
کاهش یابنده، کاهش دهد، کم شدن، کاهش یافتن
ادامه...
کاهِش یابَندِه، کاهِش دَهَد، کَم شُدَن، کاهِش یافتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdagang
تبادل کردن، تجارت
ادامه...
تَبادُل کَردَن، تِجارَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bercabang
چنگال زدن، شاخه، شاخه دار
ادامه...
چَنگال زَدَن، شاخِه، شاخِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berbayang
تاریک، سایه دار
ادامه...
تاریک، سایِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bersaing
رقابت کردن، رقابت کنند، رقیب شدن
ادامه...
رِقابَت کَردَن، رِقابَت کُنَند، رَقیب شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی