معنی berperang
berperang
مبارز، جنگ، جنگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با berperang
berwenang
berwenang
مُعتَبَر، مُجاز اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bersarang
bersarang
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berkurang
berkurang
کاهِش یابَندِه، کاهِش دَهَد، کَم شُدَن، کاهِش یافتَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdering
berdering
زَنگ دار، زَنگ زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berbenang
berbenang
سیم کِشی، نَخ دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berenang
berenang
شِنا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی