معنی bertaring
bertaring
دارای دندان، دندان های نیش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
واژههای مرتبط با bertaring
bertarung
bertarung
جَنگیدَن، مُبارِزِه کُن، ناتَمام
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bertanding
bertanding
مُبارِزِه کَردَن، رِقابَت کُنَند، رِقابَت کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bersarang
bersarang
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdering
berdering
زَنگ دار، زَنگ زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
vertaling
vertaling
تَرجَمَه
دیکشنری هلندی به فارسی
bersaing
bersaing
رِقابَت کَردَن، رِقابَت کُنَند، رَقیب شُدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
betaling
betaling
پَرداخت
دیکشنری هلندی به فارسی
bewaring
bewaring
نَظارَت بَر نِگَهداری، ذَخیرِه سازی
دیکشنری هلندی به فارسی
ervaring
ervaring
تَجرُبِه
دیکشنری هلندی به فارسی