جدول جو
جدول جو

معنی bermain - جستجوی لغت در جدول جو

bermain
سرگرم کردن، بازی کردن، به بازی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

بازیکن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بازی گری، مهارت های بازی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
اسباب بازی کردن، بازی با اسباب بازی ها
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
دستکاری کردن، بازی کن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
اسکی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قلع و قمع کردن، جادو بازی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
قرار ملاقات
دیکشنری آلمانی به فارسی
مهله، علّی
دیکشنری لهستانی به فارسی
آبدار، آبکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
کشاورزی کردن، کشاورزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
بی پروا، شجاع، جسور، بی شرم، دلیر، جرأت داشتن، با دل و جرأت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ماندن، باقی ماندن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عطسه زدن، عطسه کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
توبیخ آمیز، بتواند
دیکشنری هلندی به فارسی
معنادار، معنی دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
رقابت کردن، رقابت کنند، رقیب شدن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
مطمئن، معیّن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مطمئن، معیّن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
قابلیّت بازی، توانایی بازی کردن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی