معنی berlari - جستجوی لغت در جدول جو
berlari
دویدن، اجرا کنید
ادامه...
دَویدَن، اِجرا کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berbaris
راه پیمایی کردن، ردیف کردن
ادامه...
راه پیمایی کَردَن، رَدیف کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlari kecil
دور رفتن، یورتمه سواری
ادامه...
دور رَفتَن، یورتمِه سَواری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlari kencang
سریع حرکت کردن، سریع بدو
ادامه...
سَریع حَرَکَت کَردَن، سَریع بُدُو
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pelari
دونده
ادامه...
دَوَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berair
آبدار، آبکی
ادامه...
آبدار، آبَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berani
بی پروا، شجاع، جسور، بی شرم، دلیر، جرأت داشتن، با دل و جرأت
ادامه...
بی پَروا، شُجاع، جَسور، بی شَرم، دَلیر، جُرأت داشتَن، با دِل و جُرأت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berarti
مهمّ بودن، به معنی، منظور داشتن، معنی دادن
ادامه...
مُهِمّ بودَن، بِه مَعنی، مَنظور داشتَن، مَعنی دادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdiri
ایستاده، ایستادن
ادامه...
ایستادِه، ایستادَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bertani
کشاورزی کردن، کشاورزی
ادامه...
کِشاوَرزی کَردَن، کِشاوَرزی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berduri
خارزنی، خاردار، تیز و نوک دار، خارکی
ادامه...
خارزَنی، خاردار، تیز و نُوک دار، خارَکی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlalu
گذشتن، گذشت
ادامه...
گُذَشتَن، گُذَشت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlatih
تمرین کردن، قطار
ادامه...
تَمرین کَردَن، قَطار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berpori
نفوذپذیر، متخلخل
ادامه...
نُفُوذپَذِیر، مُتِخَلخِل
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergaris
خط دار، راه راه
ادامه...
خَط دار، راه راه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bertahi
خال دار، دفاع کند
ادامه...
خال دار، دِفاع کُنَد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlari cepat
دویدن سریع، سریع بدو، سریع دویدن، فرار کردن، دوندن، دویدن، به سرعت دویدن
ادامه...
دَویدَن سَریع، سَریع بُدُو، سَریع دَویدَن، فَرار کَردَن، دَوَندَن، دَویدَن، بِه سُرعَت دَویدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی