معنی bergerak - جستجوی لغت در جدول جو
bergerak
متحرّک، حرکت کنید
ادامه...
مُتِحَرِّک، حَرَکَت کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tanpa bergerak
بی حرکت، بدون حرکت
ادامه...
بی حَرَکَت، بِدونِ حَرَکَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tidak bergerak
بی حرکت، حرکت نکردن
ادامه...
بی حَرَکَت، حَرَکَت نَکَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
secara tidak bergerak
به طور غیرقابل حرکت، بی حرکت
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِقابِلِ حَرَکَت، بی حَرَکَت
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
ketidakbergerakan
بی حرکتی
ادامه...
بی حَرَکَتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
cepat bergerak
سرعت سریع، به سرعت حرکت کنید
ادامه...
سُرعَت سَریع، بِه سُرعَت حَرَکَت کُنید
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergerak cepat
سریع حرکت، سریع حرکت کن
ادامه...
سَریع حَرَکَت، سَریع حَرَکَت کُن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergerak lambat
کندرو، کند حرکت می کند
ادامه...
کُندرُو، کُند حَرَکَت مِی کُند
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berger
گله داری کردن، چوپان
ادامه...
گِلِه داری کَردَن، چُوپَان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری هلندی به فارسی
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری لهستانی به فارسی
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
berkerak
خوشه ای، پوسته دار
ادامه...
خوشِه ای، پوستِه دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergema
تکرار کردن، پژواک کرد، بازتابی، طنین دار، بازتابیدن
ادامه...
تِکرار کَردَن، پِژواک کَرد، بازتابی، طَنین دار، بازتابیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
berserk
دیوانه
ادامه...
دیوانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bercerai
طلاق گرفتن، طلاق
ادامه...
طَلاق گِرِفتَن، طَلاق
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berdetak
تیک زدن، ضرب و شتم
ادامه...
تیک زَدَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berlemak
گوشتی، چرب
ادامه...
گوشتی، چَرب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergetar
لرزش، لرزیدن
ادامه...
لَرزِش، لَرزیدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bergurau
لطیفه گفتن، شوخی کردن
ادامه...
لَطیفِه گُفتَن، شوخی کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berteriak
فریاد کشیدن، فریاد بزن، فریاد زدن، فریاد زننده، داد زدن
ادامه...
فَریاد کِشیدَن، فَریاد بِزَن، فَریاد زَدَن، فَریاد زَنَندِه، داد زَدَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berderak
ترق ترق کردن، خرد شده
ادامه...
تَرَق تَرَق کَردَن، خُرد شُدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tak bergerak
بی حرکت، حرکت نکردن
ادامه...
بی حَرَکَت، حَرَکَت نَکَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی