معنی berenang - جستجوی لغت در جدول جو
berenang
شنا کردن
ادامه...
شِنا کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
berwenang
معتبر، مجاز است
ادامه...
مُعتَبَر، مُجاز اَست
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berbenang
سیم کشی، نخ دار
ادامه...
سیم کِشی، نَخ دار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
perenang
شناگر
ادامه...
شِناگَر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berulang
مکرّر، تکرار کرد
ادامه...
مُکَرَّر، تِکرَار کَرد
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berjuang
جستجو کردن، مبارزه کن، تلاش کردن، دست و پنجه نرم کردن
ادامه...
جُستُجو کَردَن، مُبارِزِه کُن، تَلاش کَردَن، دَست و پَنجِه نَرم کَردَن
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
berperang
مبارز، جنگ، جنگی
ادامه...
مُبارِز، جَنگ، جَنگی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merenung
تفکّر کردن، اندیشیدن، متفکّر
ادامه...
تَفَکُّر کَردَن، اَندیشیدَن، مُتِفَکِّر
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
merentang
کشیده شدن، کشش
ادامه...
کِشیدِه شُدَن، کِشِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
meregang
کشیدن، کشش
ادامه...
کِشیدَن، کِشِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
pemenang
فاتح، برنده
ادامه...
فاتِح، بَرَندِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
tergenang
غرق شده، سیل زده
ادامه...
غَرق شُده، سیل زَدِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی