- berani
بی پروا، شجاع، جسور، بی شرم، دلیر، جرأت داشتن، با دل و جرأت
معنی berani - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی شرمانه، جسورانه بدون شرمندگی
زنگ زده، لکّه دار شده است
تیره روی، سنگین، سنگینی، پرزحمت
اظهار، اعلامیّه، بیان
به طور شجاعانه، شجاعانه، دلیرانه
شجاعانه، با شجاعت
پر جسارت، شجاعانه، با جسارت، با شجاعت
اهمّیت، علاقه
شجاع بودن، شجاع باش
شجاعت مندی، شجاعت شوالیه ای
ستیزه جویی، شجاعت مبارزه
بی باکی، شجاعت، جسارت، پررویی، جنگجویی، شجاعت مندی، بی ترسی، پیش روی، دلیر بودن، گستاخی، بی پروایی
شجاع کردن، شجاع
بی باک، جسور، دلیر، شجاع
تعجّب کردن، شگفت زده شد
مجاور، همسایه، متصّل، محلّه، کناری
کشاورزی کردن، کشاورزی
مهمّ بودن، به معنی، منظور داشتن، معنی دادن
خال دار، دفاع کند
عطسه زدن، عطسه کردن
حیوانی، حیوان
تعهّد کردن، قول دادن، وعده دادن
سرگرم کردن، بازی کردن، به بازی کردن
دویدن، اجرا کنید
بادبانی، بادی
آبدار، آبکی
مشتاق، از بین رفتن
دهقان، کشاورز
سازگار، هماهنگ
استبدادی، ظالم، ستمگری
به طور فریبنده، شجاعانه، ماجراجویانه