جدول جو
جدول جو

معنی bałagan - جستجوی لغت در جدول جو

bałagan
نامرتّب، آشفته، پریشانی، بدبختی، بی نظمی، بی سازمانی، آشوب، سر و صدا، آشوبی بودن، لانه، نافرمانی
دیکشنری لهستانی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

زیر دست، تابع
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پدری، پدرانه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ساخت داخلی، پیش فرض، ذاتی
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
درخوٰاست کردن، بیماری حرکت، التماس کردن، جذّاب
دیکشنری لهستانی به فارسی
نامرتّب کردن، متصّل نیست
دیکشنری لهستانی به فارسی