معنی bayi - جستجوی لغت در جدول جو
bayi
کودکانه، عزیزم
ادامه...
کودَکانِه، عَزیزَم
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
basi
تکراری، کهنه
ادامه...
تِکرَاری، کُهنِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
baji
به صورت مثلّثی پر کردن، گوه
ادامه...
بِه صورَت مُثَلَّثی پُر کَردَن، گُوِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
babi
خوٰار و زشت، خوک
ادامه...
خوٰار و زِشت، خوک
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
bayilik veren
فرانچایزدهنده، فرنچایز دهنده
ادامه...
فِرانچایزدِهَندِه، فِرَنچایز دَهَندِه
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
bayilik
نمایندگی
ادامه...
نَمَایَندِگی
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی