معنی bastare - جستجوی لغت در جدول جو
bastare
کافی بودن، کافی است
ادامه...
کافی بودَن، کافی اَست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
battere
تنیس زدن، ضرب و شتم، زدن، ضربه زدن، کوبیدن
ادامه...
تِنیس زَدَن، ضَرب و شَتم، زَدَن، ضَربِه زَدَن، کوبیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pastar
چرا کردن، چرا
ادامه...
چِرا کَردَن، چِرا
دیکشنری پرتغالی به فارسی
datare
تاریخ گذاشتن، تاریخ
ادامه...
تاریخ گُذاشتَن، تاریخ
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gastar
مصرف کردن، خرج کردن، صرف کردن
ادامه...
مَصرَف کَردَن، خَرج کَردَن، صَرف کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
basear
پایه گذاری کردن، پایه
ادامه...
پایِه گُذاری کَردَن، پایِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
sastre
خیّاط
ادامه...
خَیّاط
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
battre
ضربه زدن، ضرب و شتم
ادامه...
ضَربِه زَدَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
gastar
صرف کردن، خرج کردن، مصرف کردن
ادامه...
صَرف کَردَن، خَرج کَردَن، مَصرَف کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
pastar
چرا کردن، مرتع
ادامه...
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
bussare
کوبیدن، در زدن
ادامه...
کوبیدَن، دَر زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
cantare
خوٰاندن، بخوٰان، سرود خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن، بِخوٰان، سُرود خوٰاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ballare
رقصیدن
ادامه...
رَقصیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
testare
آزمایش کردن، تست کنید
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tastare
دست زدن به، احساس
ادامه...
دَست زَدَن بِه، اِحساس
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tostare
بر تست کردن، نان تست
ادامه...
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
tassare
مالیات گرفتن، مالیات
ادامه...
مالیات گِرِفتَن، مالیات
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saltare
پرش کردن، پرش، پریدن، جست و خیز کردن، جهش کردن، رد کردن
ادامه...
پَرِش کَردَن، پَرِش، پَریدَن، جَست و خیز کَردَن، جَهش کَردَن، رَد کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
restare
ماندن، باقی می ماند
ادامه...
ماندَن، باقی می مانَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
guastare
خراب کردن
ادامه...
خَراب کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
gustare
لذّت بردن، لذّت ببرید
ادامه...
لَذَّت بُردَن، لَذَّت بِبَرید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
costare
هزینه داشتن، هزینه
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
abitare
سکونت داشتن، ساکن شدن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
passare
عبور کردن، عبور کند
ادامه...
عُبور کَردَن، عُبور کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
pastore
کشیش، چوپان، گله داری کردن
ادامه...
کِشیش، چُوپَان، گِلِه داری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
barbare
بربر، وحشیانه، وحشی
ادامه...
بَربَر، وَحشیانِه، وَحشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
bastar
کافی بودن، کافی است
ادامه...
کافی بودَن، کافی اَست
دیکشنری پرتغالی به فارسی
basar
پایه گذاری کردن، پایه
ادامه...
پایِه گُذاری کَردَن، پایِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی