معنی asta - جستجوی لغت در جدول جو
asta
حراج
ادامه...
حَراج
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
contrastar
تضاد داشتن، کنتراست
ادامه...
تَضَاد داشتَن، کُنتِراست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devastación
ویرانی
ادامه...
ویرانی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
dévastation
ویرانی
ادامه...
ویرانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dévastateur
ویرانگر
ادامه...
ویرانگَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
iconoclasta
شکستن سنّت ها، شمایل شکن
ادامه...
شِکَستَن سُنَّت ها، شَمایِل شِکَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manière dévastatrice
بطور خردکننده، به شکلی ویرانگر، فروپاشان، ویرانگر
ادامه...
بِطُورِ خُردکُنَندِه، بِه شِکلی ویرانگَر، فُروپاشان، ویرانگَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cineasta
فیلم ساز
ادامه...
فیلم ساز
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
entusiasta
پرجوش، مشتاق
ادامه...
پُرجوش، مُشتاق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devastador
ویرانگر
ادامه...
ویرانگَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
malgastar
ضایع کردن، زباله
ادامه...
ضایِع کَردَن، زُبالِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
subastar
حراج کردن، حراج
ادامه...
حَراج کَردَن، حَراج
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
subasta
حراج
ادامه...
حَراج
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera entusiasta
با اشتیاق
ادامه...
با اِشتیاق
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera devastadora
بطور خردکننده، ویرانگر
ادامه...
بِطُورِ خُردکُنَندِه، ویرانگَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera iconoclasta
به طور بت شکنانه، به شیوه ای شمایل شکنانه
ادامه...
بِه طُورِ بُت شِکَنانِه، بِه شیوِه ای شَمایِل شِکَنانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devastado
ویران شده
ادامه...
ویران شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devastadoramente
ویرانگر
ادامه...
ویرانگَر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
hasta
بیمار
ادامه...
بیمار
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
desgastado
فرسوده، پوشیده شده
ادامه...
فَرسودِه، پوشیدِه شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
usta
استاد، متخصّص
ادامه...
اُستاد، مُتِخَصِّص
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ast
زیر دست، تابع
ادامه...
زیر دَست، تابِع
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
ata
جدّ
ادامه...
جَدّ
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
pastar
چرا کردن، مرتع
ادامه...
چِرا کَردَن، مَرتَع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera nefasta
به طور شریرانه، به شکلی فاجعه بار
ادامه...
بِه طُورِ شَریرانِه، بِه شِکلی فاجِعِه بار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
de manera poco entusiasta
با بی علاقگی، به صورت نیمه دل
ادامه...
با بی عَلاقِگی، بِه صورَتِ نیمِه دِل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
demasiado entusiasta
بیش از حد پرشور، بیش از حد غیرتمند
ادامه...
بیش اَز حَد پُرشور، بیش اَز حَد غِیرَتمَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
devastar
ویران کردن
ادامه...
ویران کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gastar
صرف کردن، خرج کردن، مصرف کردن
ادامه...
صَرف کَردَن، خَرج کَردَن، مَصرَف کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
gastado
فرسوده، صرف کرد، کهنه
ادامه...
فَرسودِه، صَرف کَرد، کُهنِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
poco entusiasta
بی اشتیاق، نیمه دل
ادامه...
بی اِشتیاق، نیمِه دِل
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aplastar
فشردن، خرد کردن، له کردن
ادامه...
فِشُردَن، خُرد کَردَن، لِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aplastado
فشرده، خرد شده
ادامه...
فِشُردِه، خُرد شُدِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
aplastable
قابل فشردن، قابل خرد شدن
ادامه...
قابِلِ فِشُردَن، قابِلِ خُرد شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Dastardly
شنیع، افتضاح
ادامه...
شَنیع، اِفتِضاح
دیکشنری انگلیسی به فارسی