جدول جو
جدول جو

معنی arbiter - جستجوی لغت در جدول جو

arbiter
داور
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
arbiter
داور، قضاوت
دیکشنری لهستانی به فارسی
arbiter
داور
دیکشنری هلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

داوری کردن، داوری کند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
آشوب کردن، تکان دادن، حرکت دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
کارگر
دیکشنری هلندی به فارسی
داوری کردن، داوری کند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
درمان کردن، برای درمان، فرآیند کردن، معامله کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
برداشت کردن، بدهی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
کار کردن
دیکشنری آلمانی به فارسی
کارگر، کارگران
دیکشنری آلمانی به فارسی
ممیّزی کردن، حسابرسی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
آزار دادن، تحریک کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ایستادن، توقّف کنید، بازداشت کردن، جلوگیری کردن، متوقّف کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
انبار کردن، بستن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
رسیدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
سکونت داشتن، زندگی می کنند، ساکن شدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
داور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
داوری کردن، داوری کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
پناه دادن، پناهگاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
نویسنده
دیکشنری انگلیسی به فارسی