معنی andare - جستجوی لغت در جدول جو
andare
رفتن، برو
ادامه...
رَفتَن، بِرو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
avare
بخیل، خسیس، طمعکار، غیر سخاوتمند
ادامه...
بَخِیل، خَسیس، طَمَعکار، غِیرِ سِخاوَتمَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Endure
تحمّل کردن، تحمّل کن
ادامه...
تَحَمُّل کَردَن، تَحَمُّل کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Bandage
پانسمان کردن، بانداژ
ادامه...
پانسِمان کَردَن، بانداژ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
anders
به طور متفاوت، در غیر این صورت، وگرنه
ادامه...
بِه طُورِ مُتِفاوِت، دَر غِیرِ این صورَت، وَگَرنَه
دیکشنری هلندی به فارسی
bandage
پانسمان کردن، بانداژ
ادامه...
پانسِمان کَردَن، بانداژ
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mancare
کمبود داشتن، خانم
ادامه...
کَمبود داشتَن، خانُم
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nadar
شنا کردن
ادامه...
شِنا کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Snare
به دام انداختن، دام
ادامه...
بِه دام اَنداختَن، دام
دیکشنری انگلیسی به فارسی
cantare
خوٰاندن، بخوٰان، سرود خوٰاندن
ادامه...
خوٰاندَن، بِخوٰان، سُرود خوٰاندَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
arare
شخم زدن
ادامه...
شُخم زَدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
amare
دوست داشتن، عشق
ادامه...
دوست داشتَن، عِشق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
nadar
شنا کردن
ادامه...
شِنا کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ander
دیگر
ادامه...
دیگَر
دیکشنری هلندی به فارسی
andare in pensione
بازنشسته شدن
ادامه...
بازنِشَستِه شُدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
dare
دادن
ادامه...
دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
lodare
تحسین کردن، ستایش، ستایش کردن، مدح کردن
ادامه...
تَحسِین کَردَن، سِتایِش، سِتایِش کَردَن، مَدح کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
audace
با دل و جرأت، پررنگ، بی باک، بی پروا، جسور، دلیر، شجاع
ادامه...
با دِل و جُرأت، پُررَنگ، بی باک، بی پَروا، جَسور، دَلیر، شُجاع
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
andere
دیگر
ادامه...
دیگَر
دیکشنری آلمانی به فارسی
armare
تجهیز کردن، بازو
ادامه...
تَجهیز کَردَن، بازو
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
andar
راه رفتن
ادامه...
راه رَفتَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
anders
به طور متفاوت، متفاوت است
ادامه...
بِه طُورِ مُتِفاوِت، مُتِفاوِت اَست
دیکشنری آلمانی به فارسی
audace
بی باکی، گستاخی، پیش روی، جسارت
ادامه...
بی باکی، گُستاخی، پیشِ روی، جَسارَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
anidar
آشیانه کردن، لانه
ادامه...
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
mandar
دستور دادن، ارسال کنید
ادامه...
دَستور دادَن، اِرسال کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
sondare
بررسی کردن، کاوشگر، نظرسنجی کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، کاوِشگَر، نَظَرسَنجی کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ardore
اشتیاق، شور و شوق، شور و اشتیاق
ادامه...
اِشتیاق، شور و شُوق، شور و اِشتیاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bandire
اخراج کردن، تبعید کردن، خارج از قانون اعلام کردن
ادامه...
اِخراج کَردَن، تَبعِید کَردَن، خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
animare
روح دادن، جان دادن، زنده کردن
ادامه...
روح دادَن، جان دادَن، زِندِه کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
alzare
بلند کردن، بالا بردن، پرچم بلند کردن
ادامه...
بُلَند کَردَن، بالا بُردَن، پَرچَم بُلَند کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
fondare
بنیاد گذاشتن، یافت، پایه گذاری کردن
ادامه...
بُنیاد گُذاشتَن، یافت، پایِه گُذاری کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
saldare
لحیم کردن، لحیم کاری
ادامه...
لَحیم کَردَن، لَحیم کاری
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
sudare
عرق ریختن، عرق
ادامه...
عَرَق ریختَن، عَرَق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
bendare
چشم بند کردن، چشم بند
ادامه...
چِشم بَند کَردَن، چِشم بَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
contrabbandare
قاچاق کردن، قاچاق
ادامه...
قاچاق کَردَن، قاچاق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی