معنی Waken - جستجوی لغت در جدول جو
Waken
بیدار کردن، بیدار شدن
ادامه...
بیدار کَردَن، بیدار شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
haken
قلّاب انداختن، قلّاب
ادامه...
قُلّاب اَنداختَن، قُلّاب
دیکشنری آلمانی به فارسی
Weaken
ضعیف کردن، ضعیف شدن
ادامه...
ضَعیف کَردَن، ضَعیف شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Waxen
مومی، واکسن
ادامه...
مومی، واکسَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
haken
صعود کردن، قلّاب بافی، قلّاب انداختن
ادامه...
صُعود کَردَن، قُلّاب بافی، قُلّاب اَنداختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
maken
ساختن
ادامه...
ساختَن
دیکشنری هلندی به فارسی
Wake
بیدار شدن، بیدار شو
ادامه...
بیدار شُدَن، بیدار شُو
دیکشنری انگلیسی به فارسی