معنی Moisten - جستجوی لغت در جدول جو
Moisten
مرطوب کردن
ادامه...
مَرطوب کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
asisten
دستیار
ادامه...
دَستیار
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
Meister
استاد
ادامه...
اُستاد
دیکشنری آلمانی به فارسی
hoesten
سرفه کردن، سرفه
ادامه...
سُرفِه کَردَن، سُرفِه
دیکشنری هلندی به فارسی
oogsten
محصول برداشت کردن، برداشت، برداشت کردن
ادامه...
مَحصول بَرداشت کَردَن، بَرداشت، بَرداشت کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
toasten
بر تست کردن، نان تست
ادامه...
بَر تِست کَردَن، نان تِست
دیکشنری هلندی به فارسی
Glisten
درخشیدن، درخشش
ادامه...
دِرَخشیدَن، دِرَخشِش
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Moistly
به طور مرطوب، مرطوب
ادامه...
بِه طُورِ مَرطوب، مَرطوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
roesten
زنگ زدن، زنگ زدگی
ادامه...
زَنگ زَدَن، زَنگ زَدِگی
دیکشنری هلندی به فارسی
Kosten
هزینه
ادامه...
هَزینِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
kosten
هزینه داشتن، هزینه
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Listen
گوش دادن، گوش کن
ادامه...
گوش دادَن، گوش کُن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nisten
آشیانه کردن، لانه
ادامه...
آشیانِه کَردَن، لانِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
rosten
زنگ زدن، کباب
ادامه...
زَنگ زَدَن، کَباب
دیکشنری آلمانی به فارسی
kosten
هزینه داشتن، هزینه ها، هزینه
ادامه...
هَزینِه داشتَن، هَزینِه ها، هَزینِه
دیکشنری هلندی به فارسی
Moist
مرطوب
ادامه...
مَرطوب
دیکشنری انگلیسی به فارسی