جدول جو
جدول جو

معنی Lament - جستجوی لغت در جدول جو

Lament
سوگواری، نوحه، گریه کردن
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از Lumen
تصویر Lumen
لومن (Lumen) واحد شار نوری است. شار نوری، مقدار نوری است که از یک چشمه نور در واحد زمان پخش می شود.
فرهنگ اصطلاحات سینمایی
استعداد
دیکشنری هلندی به فارسی
جدید ترین، آخرین
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لنگان، لنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
درخشان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لحظه
دیکشنری آلمانی به فارسی
لحظه
دیکشنری هلندی به فارسی
مخفی، نهفته
دیکشنری هلندی به فارسی
لحظه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استعداد
دیکشنری آلمانی به فارسی
تصویری از Parent
تصویر Parent
مقدمه مفهومی
در ساختارهای سلسله مراتبی، والد (Parent) به عنصر یا گره ای اطلاق می شود که یک یا چند عنصر فرزند (Child) را در بر می گیرد. این رابطه در بسیاری از ساختارهای داده و سیستم های کامپیوتری وجود دارد.
کاربرد در فناوری اطلاعات
1. در ساختارهای درختی داده
2. در سیستم های فایل
3. در پردازه های سیستم عامل
4. در رابط های کاربری سلسله مراتبی
مثال های واقعی
- دایرکتوری والد در سیستم فایل
- گره والد در درخت دودویی
- کامپوننت والد در React
نقش در توسعه نرم افزار
ویژگی های رابطه والد-فرزند:
- وراثت خصوصیات
- انتشار رویدادها
- محدوده دسترسی
تاریخچه
تکامل مفهوم والد در ساختارهای داده:
- 1960: درخت های دودویی
- 1980: سیستم های فایل سلسله مراتبی
- 2000: کامپوننت های UI مدرن
تفاوت با مفاهیم مشابه
- با ’’Ancestor’’ که به تمام اجداد اشاره دارد
- با ’’Root’’ که بالاترین سطح سلسله مراتب است
پیاده سازی فنی
- در سیستم فایل: مسیر ../ برای والد
- در HTML: عناصر محاط کننده
- در OOP: کلاس های والد
چالش ها
- مدیریت وابستگی های پیچیده
- حلقه های مرجع
- عملکرد در ساختارهای عمیق
نتیجه گیری
رابطه والد-فرزند یکی از پایه ای ترین مفاهیم در سازماندهی داده ها و سیستم های نرم افزاری است.
فرهنگ اصطلاحات فناوری اطلاعات IT
نماینده، عامل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
معتدل، خفیف
دیکشنری پرتغالی به فارسی
نماینده
دیکشنری لهستانی به فارسی
نماینده، عامل
دیکشنری هلندی به فارسی
سوگواری، ناله، شیون، نوحه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
والد، پدر و مادر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری، سیاست، نوحه، نوع، شیون، نشانگر
دیکشنری لهستانی به فارسی
لحظه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
مخفی، نهفته
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخفی، نهفته
دیکشنری فرانسوی به فارسی
استعداد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
سیمان زدن، سیمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخفی، نهفته
دیکشنری آلمانی به فارسی
دیوانه، زوال عقل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
خویشاوند، پدر و مادر، والد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
اختراع ثبت کردن، ثبت اختراع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سوگواری، ناله، شیون، نوحه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
استعداد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیون، پشیمانم، سوگواری، پارانوئید، نوحه، پارسی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
لحظه، فوری
دیکشنری لهستانی به فارسی
استعداد، استعفا
دیکشنری لهستانی به فارسی
پرداخت
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسف بار، با تأسّف
دیکشنری انگلیسی به فارسی