معنی dément
dément
دیوانه، زوال عقل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با dément
décent
décent
مُناسِب، شایِستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
régent
régent
نایِب السَلطَنِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
récent
récent
اَخیراً، اَخیر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Cement
Cement
سیمان زَدَن، سیمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
démence
démence
جُنون، زَوال عَقل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
désert
désert
مَتروک، بیابان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
déçument
déçument
نااُمیدانِه، نااُمیدی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
moment
moment
لَحظِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
demente
demente
دیوانِه وار، زَوال عَقل
دیکشنری پرتغالی به فارسی