معنی Irritable - جستجوی لغت در جدول جو
Irritable
عصبی، تحریک پذیر
ادامه...
عَصَبی، تَحرِیک پَذیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
irritable
آزمایشی، تحریک پذیر، پرخاشگر، خشمگین، دمدمی، زهرآگین، زودرنج، عصبی، ناراحت
ادامه...
آزمایِشی، تَحرِیک پَذیر، پَرخاشگَر، خَشمگین، دَمدَمی، زَهرآگین، زُودرَنج، عَصَبی، ناراحَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
irritable
آزمایشی، تحریک پذیر، بدخلق، پرخاشگر، خشمگین، دمدمی، زهرآگین، زودرنج، عصبی، ناراحت
ادامه...
آزمایِشی، تَحرِیک پَذیر، بَدخُلق، پَرخاشگَر، خَشمگین، دَمدَمی، زَهرآگین، زُودرَنج، عَصَبی، ناراحَت
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
irritable
خشمگین، تحریک پذیر، زهرآگین
ادامه...
خَشمگین، تَحریک پَذیر، زَهرآگین
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Veritable
واقعی
ادامه...
واقِعی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
véritable
واقعی، درست است
ادامه...
واقِعی، دُرُست اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
traitable
قابل درمان
ادامه...
قابِلِ دَرمان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
irritabile
آزمایشی، تحریک پذیر، بدخلق، خشمگین، دمدمی، زهرآگین، زودرنج، عصبی، ناراحت
ادامه...
آزمایِشی، تَحریک پَذیر، بَدخُلق، خَشمگین، دَمدَمی، زَهرآگین، زُودرَنج، عَصَبی، ناراحَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Irritate
آزار دادن، تحریک کردن
ادامه...
آزار دادَن، تَحرِیک کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی