معنی Inhibit - جستجوی لغت در جدول جو
Inhibit
ممانعت کردن، مهار کردن
ادامه...
مُمانِعَت کَردَن، مَهار کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Inhibitor
بازدارنده
ادامه...
بازدارَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
Inhibitor
بازدارنده
ادامه...
بازدارَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inhibited
محدود، مهار شده
ادامه...
مَحدود، مَهار شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inhabit
سکونت داشتن، ساکن شدن
ادامه...
سُکونَت داشتَن، ساکِن شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
inhibir
ممانعت کردن، مهار کند
ادامه...
مُمانِعَت کَردَن، مَهار کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Inherit
ارث بردن، ارث ببرد
ادامه...
اِرث بُردَن، اِرث بِبَرَد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Exhibit
نمایش دادن، نمایشگاه
ادامه...
نَمایِش دادَن، نَمایِشگاه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inhibition
بازداری، مهار
ادامه...
بازداری، مَهار
دیکشنری انگلیسی به فارسی