معنی Disperse - جستجوی لغت در جدول جو
Disperse
پراکنده کردن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Dispense
توزیع کردن
ادامه...
تَوزِیع کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
disperser
پراکنده کردن
ادامه...
پَراکَندِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
dispersé
پراکنده، پراکنده شده است
ادامه...
پَراکَندِه، پَراکَندِه شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی
disperso
پراکنده، پراکنده شده است
ادامه...
پَراکَندِه، پَراکَندِه شُدِه اَست
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Displease
ناراحت کردن، نارضایتی
ادامه...
ناراحَت کَردَن، نارِضایَتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dispose
دفع کردن، در معرض قرار دادن
ادامه...
دَفع کَردَن، دَر مَعرِض قَرار دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Diverse
متنوّع
ادامه...
مُتِنَوِّع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Dispersedly
به طور پراکنده، پراکنده
ادامه...
بِه طُورِ پَراکَندِه، پَراکَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی