جدول جو
جدول جو

معنی Die - جستجوی لغت در جدول جو

Die
مردن، بمیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

شام خوردن، شام بخور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دزدی گری، دزدی
دیکشنری آلمانی به فارسی
خدمتکار
دیکشنری آلمانی به فارسی
خدمت، خدمات
دیکشنری آلمانی به فارسی
ارشدیّت
دیکشنری آلمانی به فارسی
آن ها، آن یکی
دیکشنری هلندی به فارسی
غوطه ور شدن، شیرجه رفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کم نور کردن، کم نور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غوطه ور شدن، شیب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زندگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
حسّاس، وحشتناک
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تاس انداختن، تاس
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کندن، حفّاری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دروغ، دروغ گفتن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مقرّر، سررسید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رنگ کردن، رنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هیچ، هیچ چیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
بستن، کراوات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
به طور دزدکی، شبیه دزد
دیکشنری آلمانی به فارسی