معنی Tie
Tie
بستن، کراوات
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Tie
vie
vie
زِندِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Tire
Tire
خَستِه شُدَن، تایِر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tip
Tip
نُوک زَدَن، نُکتِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Time
Time
زَمان بَندی کَردَن، زَمان
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Tile
Tile
کاشی گُذاشتَن، کاشی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
nie
nie
هیچ، هیچ چیز
دیکشنری لهستانی به فارسی
Lie
Lie
دُروغ، دُروغ گُفتَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Die
Die
مُردَن، بِمیر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
die
die
آن ها، آن یِکی
دیکشنری هلندی به فارسی