معنی Crispy - جستجوی لغت در جدول جو
Crispy
ترد و شکننده، ترد
ادامه...
تُرُد و شِکَنَندِه، تُرُد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Crisply
خشک و تیز، واضح
ادامه...
خُشک و تیز، واضِح
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crisp
خشک و ترد، ترد
ادامه...
خُشک و تُرُد، تُرُد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Prissy
محتاط
ادامه...
مُحتاط
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Crusty
خوشه ای، پوسته
ادامه...
خوشِه ای، پوستِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Creepy
ترسناک، خزنده
ادامه...
تَرسناک، خَزَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Frisky
سرزنده
ادامه...
سَرزِندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Wispy
نازک
ادامه...
نَازُک
دیکشنری انگلیسی به فارسی