معنی Coordinately - جستجوی لغت در جدول جو
Coordinately
به طور هماهنگ
ادامه...
بِه طُورِ هَماهَنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Inordinately
به طور غیرمنظّم، بی اندازه
ادامه...
بِه طُورِ غِیرِمُنَظَّم، بی اَندازِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Coordinated
هماهنگ، هماهنگ شده
ادامه...
هَماهَنگ، هَماهَنگ شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Coordinate
هماهنگ کردن
ادامه...
هَماهَنگ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی