معنی Coordinately
Coordinately
به طور هماهنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Coordinately
Inordinately
Inordinately
بِه طُورِ غِیرِمُنَظَّم، بی اَندازِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Coordinated
Coordinated
هَماهَنگ، هَماهَنگ شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Coordinate
Coordinate
هَماهَنگ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی