معنی Inordinately
Inordinately
به طور غیرمنظّم، بی اندازه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
واژههای مرتبط با Inordinately
Coordinately
Coordinately
بِه طُورِ هَماهَنگ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Inordinate
Inordinate
اِفراطی، بی رَویِّه
دیکشنری انگلیسی به فارسی