معنی Chicken - جستجوی لغت در جدول جو
Chicken
مرغی، مرغ
ادامه...
مُرغی، مُرغ
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
Thicken
ضخیم کردن، غلیظ کردن
ادامه...
ضَخیم کَردَن، غَلیظ کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Quicken
شتاب دادن، سریع کردن
ادامه...
شِتاب دادَن، سَریع کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
flicken
وصله زدن، پچ
ادامه...
وَصلِه زَدَن، پُچ
دیکشنری آلمانی به فارسی
klicken
کلیک کردن، کلیک کنید
ادامه...
کِلیک کَردَن، کِلیک کُنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
zwicken
گاز گرفتن، نیشگون گرفتن و کشیدن، نیش زدن
ادامه...
گاز گِرِفتَن، نیشگون گِرِفتَن و کِشیدَن، نِیش زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
flicken
ضربه سریع زدن، تلنگر
ادامه...
ضَربِه سَریع زَدَن، تَلَنگُر
دیکشنری هلندی به فارسی
hinken
لنگ لنگ حرکت کردن، لنگی، لنگ لنگ زدن، لنگ لنگان
ادامه...
لَنگ لَنگ حَرَکَت کَردَن، لَنگی، لَنگ لَنگ زَدَن، لَنگ لَنگان
دیکشنری آلمانی به فارسی
hacken
بریدن، خرد کردن، ریز ریز کردن، هک کردن
ادامه...
بُریدَن، خُرد کَردَن، ریز ریز کَردَن، هَک کَردَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
hocken
چمبیدن، چمباتمه زدن
ادامه...
چَمبیدَن، چُمباتمِه زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
Sicken
بیمار کردن، مریض
ادامه...
بیمار کَردَن، مَریض
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ticken
تیک زدن، تیک بزنید
ادامه...
تیک زَدَن، تیک بِزَنید
دیکشنری آلمانی به فارسی
hacken
هک کردن
ادامه...
هَک کَردَن
دیکشنری هلندی به فارسی
hinken
لنگ لنگ زدن، لنگیدن
ادامه...
لَنگ لَنگ زَدَن، لَنگیدَن
دیکشنری هلندی به فارسی
picken
نوک زدن
ادامه...
نُوک زَدَن
دیکشنری آلمانی به فارسی
nicken
سر تکان دادن
ادامه...
سَر تِکان دادَن
دیکشنری آلمانی به فارسی