معنی کرنچ کرنا - جستجوی لغت در جدول جو
کرنچ کرنا
خرد کردن، به کرنش کردن
ادامه...
خُرد کَردَن، بِه کُرنِش کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر کرنج کرنج
کرنج کرنج
کُرِنج کُرِنج
چین چین، پرچروک
ادامه...
چین چین، پرچروک
فرهنگ فارسی عمید
کراچ کرنا
کریچ کردن، خم شدن
ادامه...
کُریچ کَردَن، خَم شُدَن
دیکشنری اردو به فارسی
کروز کرنا
گشت زدن، به سفر دریایی
ادامه...
گَشت زَدَن، بِه سَفَر دَریایی
دیکشنری اردو به فارسی
خرچ کرنا
مصرف کردن، خرج کردن، صرف کردن
ادامه...
مَصرَف کَردَن، خَرج کَردَن، صَرف کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
رنگ کرنا
رنگ کردن
ادامه...
رَنگ کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
کرم کرنا
رحمت کردن، لطفاً
ادامه...
رَحمَت کَردَن، لُطفاً
دیکشنری اردو به فارسی