معنی رنگ کرنا
رنگ کرنا
رنگ کردن
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با رنگ کرنا
تنگ کرنا
تنگ کرنا
آزار دادَن، اَذیَّت کَردَن، مَحدود کَردَن، تَنگ کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
دنگ کرنا
دنگ کرنا
مَبهُوت کَردَن، بیهوش کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
رنگ برنگ
رنگ برنگ
رنگارنگ گوناگون، نوع بنوع جورواجور
فرهنگ لغت هوشیار
رنگ کردن
رنگ کردن
فریب دادن، گول زدن
فرهنگ فارسی معین
رنگ کردن
رنگ کردن
Color, Dye, Paint
دیکشنری فارسی به انگلیسی
رنگ کردن
رنگ کردن
красить
دیکشنری فارسی به روسی
رنگ کردن
رنگ کردن
färben, malen
دیکشنری فارسی به آلمانی
رنگ کردن
رنگ کردن
фарбувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
رنگ کردن
رنگ کردن
malować, farbować
دیکشنری فارسی به لهستانی