معنی کرم کرنا
کرم کرنا
رحمت کردن، لطفاً
دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با کرم کرنا
گرم کرنا
گرم کرنا
گَرم کَردَن، بَرایِ گَرم کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
کام کرنا
کام کرنا
عَمَل کَردَن، بَرایِ کار کَردَن، کار کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
نرم کرنا
نرم کرنا
مُلایِم کَردَن، بَرایِ نَرم شُدَن، نَرم کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
کم کرنا
کم کرنا
کاهِش دادَن، کاهِش دَهَد
دیکشنری اردو به فارسی
کرم کردن
کرم کردن
مرحمت کردن، از روی لطف و مهربانی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
بری کرنا
بری کرنا
تَبرِئَه کَردَن، تَبرِئَه
دیکشنری اردو به فارسی
آرام کرنا
آرام کرنا
اِستِراحَت کَردَن، بَرایِ اِستِراحَت، آرام کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
آرا کرنا
آرا کرنا
اَرِّه کَردَن، قِضاوَت کَردَن
دیکشنری اردو به فارسی
برش کرنا
برش کرنا
بُرِس کِشیدَن، مِسواک زَدَن
دیکشنری اردو به فارسی