زدن، کوبیدن، کتک زدن، در موسیقی ریتم، سکه زدن، در ریاضیات از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عددی در عدد دیگر برای به دست آوردن عددی که چند برابر آن است. عدد اول را مضروب و عدد دوم را مضروبٌ فیه و نتیجه را حاصل ضرب می گویند مانند ضرب عدد ۵ در ۶ (۳۰ ۶ × ۵) عدد ۵ مضروب و عدد ۶ مضروبٌ فیه و عدد ۳۰ حاصل ضرب است. علامت ضرب × است که آن را ضرب در می گویند، در موسیقی تنبک ضرب خوردن: صدمه خوردن، آسیب دیدن ضرب دیدن: صدمه دیدن، آسیب دیدن ضرب زدن: صدمه زدن، آسیب وارد کردن ضرب گرفتن: در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
زدن، کوبیدن، کتک زدن، در موسیقی ریتم، سکه زدن، در ریاضیات از چهار عمل اصلی حساب، عبارت از تکرار کردن عددی در عدد دیگر برای به دست آوردن عددی که چند برابر آن است. عدد اول را مضروب و عدد دوم را مضروبٌ فیه و نتیجه را حاصل ضرب می گویند مانند ضرب عدد ۵ در ۶ (۳۰ ۶ × ۵) عدد ۵ مضروب و عدد ۶ مضروبٌ فیه و عدد ۳۰ حاصل ضرب است. علامت ضرب × است که آن را ضرب در می گویند، در موسیقی تنبک ضَرب خوردن: صدمه خوردن، آسیب دیدن ضَرب دیدن: صدمه دیدن، آسیب دیدن ضَرب زدن: صدمه زدن، آسیب وارد کردن ضَرب گرفتن: در موسیقی نواختن ضرب، تنبک زدن، نواختن تنبک
قسمتی از زمین یا عارضۀ طبیعی که قلمرو دو کشور همسایه را جدا می کند حد، سرحد، کنایه از هر چیز مشخص کننده یا محدودکنندۀ حد و دامنۀ چیزی مثلاً تورم از مرز بیست درصد فراتر رفت کنایه از سرزمین، باغ، کشتزار مرز و بوم: سرزمین
قسمتی از زمین یا عارضۀ طبیعی که قلمرو دو کشور همسایه را جدا می کند حد، سرحد، کنایه از هر چیز مشخص کننده یا محدودکنندۀ حد و دامنۀ چیزی مثلاً تورم از مرز بیست درصد فراتر رفت کنایه از سرزمین، باغ، کشتزار مرز و بوم: سرزمین
درختی خوش بو با میوۀ مانند بلوط و شکوفۀ شبیه شکوفۀ سعتر، اسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، لاواند، شاه اسپرم رومی
درختی خوش بو با میوۀ مانند بلوط و شکوفۀ شبیه شکوفۀ سعتر، اُسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، لاواند، شاه اِسپَرَم رومی
قد، قامت، بالا، بلندی، برای مثال ببودند یک هفته بر برز کوه / سر هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲ - ۳/۱۴۵۳)پشته، کوه، بزرگی، شکوه، برای مثال فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری - ۳۵۶)زیبایی
قد، قامت، بالا، بلندی، برای مِثال ببودند یک هفته بر برز کوه / سرِ هفته گشتند یکسر ستوه (فردوسی۲ - ۳/۱۴۵۳)پشته، کوه، بزرگی، شکوه، برای مِثال فروکوفتند آن بتان را به گرز / نه شان رنگ ماند و نه فرّ و نه برز (عنصری - ۳۵۶)زیبایی
آنچه بر اثر استفادۀ پیاپی کارکرد آن مختل شود، مثل پیچ ومهره یا چاقو، بی فایده، بی مصرف، گیاه بی مصرف که در میان گیاهان مفید می روید و به آن ها آسیب می زند
آنچه بر اثر استفادۀ پیاپی کارکرد آن مختل شود، مثل پیچ ومهره یا چاقو، بی فایده، بی مصرف، گیاه بی مصرف که در میان گیاهان مفید می روید و به آن ها آسیب می زند
سند بانکی که ارزش آن به پول خارجی معیّن شده باشد، پول خارجی که در داخل مملکت خرید و فروش شود، بن مضارع ارزیدن، قدر و قیمت، برای مثال بسنده کند زاین جهان مرز خویش / بداند همه مایه و ارز خویش (فردوسی - ۲/۲۶۲)، بها، نرخ
سند بانکی که ارزش آن به پول خارجی معیّن شده باشد، پول خارجی که در داخل مملکت خرید و فروش شود، بن مضارعِ ارزیدن، قدر و قیمت، برای مِثال بسنده کند زاین جهان مرز خویش / بداند همه مایه و ارز خویش (فردوسی - ۲/۲۶۲)، بها، نرخ
ماده شتر کلان سال. آنکه در وی بقیه ای از جوانی باشد. کلان سال اندک شیر. (منتهی الارب). اشتر پیر. (مهذب الاسماء) ، افعی ً ضرزم، مار سخت گزنده. (منتهی الارب)
ماده شتر کلان سال. آنکه در وی بقیه ای از جوانی باشد. کلان سال اندک شیر. (منتهی الارب). اشتر پیر. (مهذب الاسماء) ، افعی ً ضِرزم، مار سخت گزنده. (منتهی الارب)