جدول جو
جدول جو

معنی خطاب کرنا - جستجوی لغت در جدول جو

خطاب کرنا
آدرس دادن، برای آدرس دادن
دیکشنری اردو به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بَ گِ رِ تَ)
مکالمه کردن. رویاروی سخن گفتن. (ناظم الاطباء) ، مورد حکم قرار دادن:
بر خطاها مگر خدای نکرد
با تو اندر خطاب خویش خطاب.
ناصرخسرو.
، حکم کردن:
سعدیا گر بجان خطاب کند
ترک جان گیر و دل بدست آرش.
سعدی.
گر بمحشر خطاب قهر کند
انبیارا چه جای معذرتست.
سعدی (گلستان).
، عنوان دادن:
پیش وزیر با خطر و حشمتم بدانک
میرم همی خطاب کند خواجۀ خطیر.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تصویری از خطاب کردن
تصویر خطاب کردن
مکالمه کردن، رویاروی سخن گفتن، مورد حکم قرار دادن
فرهنگ لغت هوشیار
صدازدن، مخاطب قرار دادن، نامیدن، سرزنش کردن، عتاب کردن، مورد عتاب قرار دادن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فاسد کردن، خراب کردن
دیکشنری اردو به فارسی
محاسبه کردن، برای محاسبه
دیکشنری اردو به فارسی
کباب پز کردن، کباب کردن، کباب پزیدن
دیکشنری اردو به فارسی
احضار کردن، مطالبه کردن
دیکشنری اردو به فارسی
اهدا کردن، عطا کردن، اعطا کردن
دیکشنری اردو به فارسی