معنی กระตุ้น
- กระตุ้น
- آشوب کردن، تحریک کردن، تحریک آمیز، برانگیختن، تحریکی، انگیزه دادن، روح دادن، برانگیزنده، ترغیب کردن، وادار کردن، محرّک، برانگیزاننده، آغاز کردن، فشار آوردن، احیاکننده آشوب کَردَن، تَحریک کَردَن، تَحریک آمیز، بَراَنگیختَن، تَحرِیکی، اَنگیزِه دادَن، روح دادَن، بَرانگیزَندِه، تَرغِیب کَردَن، وادار کَردَن، مُحَرِّک، بَرانگیزِانَندِه، آغاز کَردَن، فِشار آوَردَن، اِحیاکُنَندِه
دیکشنری تایلندی به فارسی