معنی sumu sumu مسموم کردن، سمّ، سمّی، سمّیت، زهرآگین، زهرآلود مَسموم کَردَن، سَمّ، سَمّی، سَمّیَت، زَهرآگین، زَهرآلود دیکشنری سواحیلی به فارسی