معنی مهاجر مهاجر رحیل، کوچنده، کوچ کننده، کوچ گر، هجرت کننده، مسافرمتضاد: مقیم، اشغالگر، حمله ور، متهاجم، یورشگر، خشونت طلب، مدافع فرهنگ واژه مترادف متضاد