معنی مضطرب مضطرب آشفته، بی آرام، بی تاب، بی قرار، پریشان حال، پریشان فکر، دچاراضطراب، دستخوش اضطراب، دلتنگ، دلواپس، سراسیمه، سرگردان، سرگشته، شوریده، غمناک، مشوش، ناآرام، ناراحت، نگرانمتضاد: آرام فرهنگ واژه مترادف متضاد