معنی مسجل مسجل تسجیل، حتمی، قطعی، محقق، مدلل، مستند، مسلم، مشخص، معینمتضاد: پادرهوا، غیرقطعی، غیرمسجل، نامدلل، نامعلوم فرهنگ واژه مترادف متضاد