معنی مستقل مستقل آزاد، خودمختار، ناوابسته، خودگردان، خودفرمان، غیروابسته، مختار، جدا، جداگانه، علی حدهمتضاد: غیرمستقل، وابسته فرهنگ واژه مترادف متضاد