معنی مزدور مزدور اجیر، جیره خوار، خودفروخته، عامل، مزدبگیر، مواجب بگیر، عمله، فعله، کارگرمتضاد: بیکار، سپاهی، سرباز، لشکری فرهنگ واژه مترادف متضاد