معنی مجروح مجروح آزرده، افگار، جریحه دار، ریش، خسته، ریش، زخم دار، زخمناک، زخمی، آسیب دیده، زخم خورده، فگار، مصدوممتضاد: سالم، ناعادلمتضاد: عادل فرهنگ واژه مترادف متضاد