معنی ماجراجو ماجراجو آشوب طلب، بلواطلب، بلوایی، شربه پاکن، شرطلب، غوغاطلب، فتنه جومتضاد: صلح جو، حادثه جو، واقعه طلبمتضاد: سلیم فرهنگ واژه مترادف متضاد