جدول جو
جدول جو

معنی گرفته

گرفته
افسرده، برزخ، دلتنگ، عبوس، غمگین، محزون، مغموم، ناشاد، خفه، دلگیر، نفس گیر، تار، تاریک، تیره، بسته، مسدود
متضاد: باز، دل باز
فرهنگ واژه مترادف متضاد