جدول جو
جدول جو

معنی گرفتار

گرفتار
اسیر، بازداشت، دربند، محبوس، دامنگیر، دچار، دستخوش، مبتلا، پرمشغله، غرق، مشغول، دلباخته، عاشق، برده، پای بند، مقید، صید، نخجیر
متضاد: آزاد، رها
فرهنگ واژه مترادف متضاد