معنی کوچک کوچک تنگ، محقر، بچه، خرد، خردسال، طفل، صغیر، کم جثه، پست، حقیر، اندک، قلیل، کم حجممتضاد: بزرگ، پهن، عریض، فراخ، وسیع فرهنگ واژه مترادف متضاد