جدول جو
جدول جو

معنی کارآمد

کارآمد
باتدبیر، حاذق، خبره، فعال، کارآ، کارآزموده، کارآمد، کاردان، کارکشته، کاری، ماهر
متضاد: بی تدبیر، بی فکر
فرهنگ واژه مترادف متضاد