جدول جو
جدول جو

معنی کاتب

کاتب
ثبات، دبیر، صاحب قلم، قلمزن، کاغذنویس، مترسل، محرر، منشی، نامه نویس، نگارنده، نویسنده، وراق
فرهنگ واژه مترادف متضاد