معنی قلاش قلاش رند، عیار، لاابالی، دغل، کلاش، خراباتی، شرابخواره، می خواره، بی نوا، تهیدست، مفلس، یک لاقبا، افسونگر، افسون ساز، لوند، حیله گر، حیله باز، محیل، تنها، مجرد، منفردمتضاد: صالح فرهنگ واژه مترادف متضاد