معنی فاش فاش آشکار، آشکارا، ابراز، افشا، برملا، جلوه گر، ذایع، رسوا، ظاهر، عالم گیر، علنی، عیان، لو، مشخص، مشهود، معلوم، نمودار، واضح، هویدامتضاد: مخفی، ناآشکار، نهان فرهنگ واژه مترادف متضاد